با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم