غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم