بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی