تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را