آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را