آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو