خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو