ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
ای در تو عیانها ونهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانۀ عشق تو سر از پا نشناخت
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز
پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ