با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را