قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما