همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر