همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر