همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر