همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر