الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما