تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما