گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است