بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود