بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو