غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو