جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت