قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت