از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش