هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش