هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش