ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد