صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد