تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت