از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت