در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی