بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت