آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا