تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت