سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من