این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من