ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
حرم یعنی تلاطمهای امواج خروشانش
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود