هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه