میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست