رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی