رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
جمعه حدود ساعت یک، نیمهشب، بغداد...
این ماجرا صدبار در من بازخوانی شد
قبول دارم در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
مستاند همه، ساقی و ساغر که تو باشی
از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده