بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را