مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود