چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش