علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود