بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود