ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟
محبوب رضاست هرکه دلريشتر است
از کعبه صفای اين حرم بيشتر است