شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت