خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را