صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را