آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی